روش های نمونه برداری از بتن و بازرسی چشمی از بتن
ادامه مطلبیک ساختمان بتن مسلح معمولاً از اتصال یکپارچه ی ستون ها و کف های بتنی مسلح تشکیل می شود. در این فصل انواع مختلف اعضای تشکیل دهنده ی ساختمان های بتنی ذکر می شود.
فونداسیون قسمتی از سازه است که اغلب پایین تر از سطح زمین قرار گرفته و نیروهای وارد به سازه را به خاک یا بستر سنگی منتقل می کند. وظیفه فونداسیون انتقال نیروهای وارد به سازه به خاک زیرینش است. فونداسیون نیروهای وارد بر خاک را در سطح وسیع تری اعمال کرده و بدین وسیله باعث می شود که نشست کلی سازه به مقدار قابل قبول و جزئی کاهش یابد. در حالت کلی شالوده ها به دو دسته دیوار و ستون تقسیم می شوند. شالوده ی دیوار، یک نوار از بتن مسلح با عرض بزرگتر از ضخامت دیوار است که بار دیوار را در مسلح گسترده تری منتقل می کند. شالوده ستون معمولاً به صورت منفرد یا مرکب است. شالوده های مرکب برای انتقال بار دو یا چند ستون ساخته می شوند. انواع شالوده ها (پی ها) به قرار زیر هستند: پی منفرد، پی مرکب، پی باسکولی، پی سراسری یا نواری، پی گسترده (رادیه جنرال)
میلگردها به صورت شبکه ای در کف شالوده قرار داده می شوند. برای ایجاد چسبندگی بیشتر و انتقال مناسب تر نیرو بین فولاد و بتن در کناره های فونداسیون، میلگردهای شبکه با خم 90 درجه به طول معین شکل داده می شوند. باتوجه به میزان بار و عمق فونداسیون، سیستم میلگردگذاری در آنها می تواند به صورت شبکه های تحتانی و یا ترکیبی از شبکه های تحتانی و فوقانی باشد. برای حفظ فاصله ی مناسب بین دو شبکه از خرک (میلگرد خم شده به صورت تکیه گاه) استفاده می شود.
باتوجه به میزان بار و عمق فونداسیون، سیستم میلگرد گذاری در آنها می تواند به صورت شبکه های تحتانی و یا ترکیبی از شبکه های تحتانی و فوقانی باشد. برای حفظ فاصله ی مناسب بین دو شبکه از خرک استفاده می شود.
نقش شناژ، کلاف کردن و مهار نمودن شالوده ها (فونداسیون) است. شناژ به منظور مقابله با نیروهای افقی (زلزله، باد و ...) و یکنواخت کردن نشست در ساختمان ها بکار می رود.
در شکل (7) انواع مختلف شناژ رابط بین فونداسیون ها نشان داده شده است.
نقش ستون، تحمل فشارهای محوری و نیورهای جانبی و انتقال آنها به فونداسیون است. در ستون هایی که به طور عمده تاثیر نیروی محوری قرار دارند، از نظر اقتصادی به صرفه است که قسمت اعظم بار به وسیله بتن تحمل شود. اما به دلایل مختلف همیشه در ستون های بتنی از میلگرد استفاده می شود. ستون ها از نظر شکل مقطع عبارتند از: مربع، مستطیل، چند ضلعی منظم (شش ضلعی یا هشت ضلعی)، دایره.
در قطعات فشاری سطح مقطع آرماتور طولی نباید کمتر از 01/0 و بیشتر از 06/0 سطح مقطع کل باشد.
حداقل تعداد میلگردهای طولی در ستون ها به شرح زیر است:
گفتنی است که قطر میلگردهای مصرفی در دورپیچ نباید از 6 میلیمتر کمتر باشد.
تنگ های جانبی یا خاموت ها به منظور نگه داشتن میلگردهای طولی ستون ها در جای خود و تامین تکیه گاه جانبی، جهت کوتاه نمودن طول آزاد این میلگردها به کار گرفته می شوند، به طوری که میلگردهای طولی فقط در حد فاصل مابین دو تنگ، امکان کمانش داشته باشند. در شکل (8) انواع معمول آرایش تنگ و میلگردهای طولی در ستون ها نشان داده شده است، قطر خاموت ها نباید کمتر از مقادیر زیر اختیار شود:
یک سوم قطر بزرگترین میلگرد طولی
10 میلیمتر برای میلگردهای طولی با قطر بیش از 30 میلیمتر و نیز برای گروه میلگردهای در تماس
به هر حال نباید قطر خاموت ها از 6 میلیمتر کمتر باشد.
فاصله ی هر دو خاموت متوالی نباید از هیچ یک از مقادیر زیر بیشتر باشد:
12 برابر قطر کوچکترین میلگرد طولی اعم از اینکه منفرد باشد یا عضوی از گروه میلگردهای در تماس به شمار آید.
36 برابر قطر میلگرد خاموت
کوچکترین بعد عضو فشاری
250 میلیمتر
شیب قسمت مایل میلگردهای خم شده نسبت به محور ستون نباید از 1 به 6 تجاوز کند. قسمت های فوقانی و تحتانی قسمت مایل باید موازی با محور ستون باشند. میلگردهای انتظار باید در محل خم با خاموت ها، دورپیچ ها و یا قسمت هایی از سیستم سازه ای کف مهار شوند. مهار مذکور باید برای تحمل نیرویی معادل 5/1 برابر مولفه نیروی محاسباتی قسمت مایل در امتداد مهار، طرح شود. در صورت استفاده از خاموت ها یا دورپیچ فاصله آنها تا نقاط خم شده نباید از 50 میلیمتر بیشتر باشد.
خم کردن میلگردهای انتظار باید قبل از جاگذاری میلگردها انجام پذیرد. در مواردی که وجه ستون یا دیوار بیشتر از 75 میلیمتر عقب نشستگی یا پیش آمدگی داشته باشد میلگردهای طولی ممتد نباید به صورت خم شده به کار برده شوند، و در محل عقب نشستگی باید میلگردهای انتظار مجزا برای اتصال به میلگردهای وجوه عقب نشسته پیش بینی شوند.
در بتن مسلح، به علت ضعف بتن در مقابل نیروهای کششی، میلگردهای فولادی در ناحیه ی کششی قرار داده می شود. در تیرهای بتن مسلح، کشش ناشی از خمش به وسیله ی میلگردهای مسلح کننده و فشار ناشی از خمش به وسیله ی بتن ناحیه ی فشاری تحمل می شود (در حالی که بین بتن و فولاد چسبندگی کاملی وجود داشته باشد و میلگردها در داخل بتن نلغزد). البته بنا به برخی دلایل طراحی و اجرایی، در ناحیه ی فشاری مقطع نیز ممکن است میلگردهایی قرار داده شود. از نظر اجرایی، حداقل تعداد میلگردهای اصلی تیر، 2 عدد است که در عمل حداقل 2 میلگرد دیگر نیز در وجه مقابل برای مونتاژ و امکان استقرار خاموت ها در نظر گرفته می شود. تعداد دقیق میلگردها پس از محاسبات طراحی مشخص می شود.
دال بتنی، قسمتی از سازه ی بتنی است که برای پوشش فوقانی یا تحتانی فضای مورد نظر بکار می رود و هدف از ساخت آن جدا کردن فضاهای مختلف از یکدیگر است.
بارهای وارد بر دال یک طرفه فقط در یک جهت حمل می شود و آرماتوربندی آن در یک جهت مشخص می باشد.
برای کاربردهای مختلف، دال های مستطیلی بسته به نسبت طول به عرض و یا وضعیت تکیه گاهی آنها، به صورت دو طرفه می باشند. تغییر شکل چنین دال هایی تحت تاثیر نیروهای وارده به صورت یک سطح کروی است. در هر امتداد دال، لنگر خمشی وجود دارد و برای مقابله با این لنگرها، دال باید در هر امتداد به وسیله ی دو لایه میلگرد عمود بر هم مسلح شوند.
ضوابط کلی آرماتور بندی و طراحی دال ها به قرار زیر است:
یکی از انواع متداول سقف های بتنی، سقف های تیرچه و بلوک هستند. طرح و اجرای آسان تر و صرفه ی اقتصادی، فلسفه ی اصلی رجوع به سقف های تیرچه و بلوک است. از آنجا که مقاومت بتن در برابر نیروهای فشاری، بسیار خوب ولی در برابر نیروهای کششی کم است، در قطعات بتن مسلح، نیروهای کششی به طور عمده توسط آرماتورهای فولادی تحمل می شوند. به همین دلیل، در تیرهای تحت خمش و دال ها، سعی بر این است که قسمتی از بتن تحت کشش، حذف شده و تنها آن مقدار از سطح بتن که برای جایگزین خاموت ها و آرماتورهای کششی لازم است، باقی بماند. این کار به ویژه برای کاهش بار مرده سقف، دارای اهمیت بوده و در عمل منجر به طرح دالهای مجوف، دال های با پشت بند، دال مشبک و در نهایت
سقف های تیرچه و بلوک شده است.
استفاده از سقف های تیرچه و بلوک بتنی در ساختمان های متعارف، بسیار مرسوم می باشد. از مهمترین مزایای سقف های تیرچه و بلوک در مقایسه با سایر سقف ها نظیر سقف طاق ضربی و دال بتنی مسلح یکپارچه، می توان به موارد زیر اشاره نمود:
این سقف ها از انواع سقف های بتنی هستند که به صورت دال های دو طرفه بوده و در دو جهت میلگرد گذاری می شوند. اجرای این سقف به صورت بتن ریزی درجا است و قالب بندی آن نیز به صورت شبکه های عمود بر هم بوده که کاسه ها در داخل این شبکه ها قرار می گیرند. شبکه ها به وسیله جک های مخصوص تا زمان سخت شدن بتن نگه داشته می شوند. حداقل ضخامت بتن ریزی روی قالب های کاسه ای 10 سانتی متر است. سطح سقف با یک شبکه میلگرد حرارتی به فاصله ی حداکثر 25 سانتی متر مسلح
می شود. حداقل مدت نگهداری بتن در قالب 7 روز و حداکثر 14 روز است.
از دیوارهای بتنی در شرایط مختلف در ساختمان ها استفاده می شود. دیوارها را از نظر رفتار سازه ای می توان به 5 دسته زیر طبقه بندی کرد:
دیواری است که به منظور پایداری در مقابل فشار جانبی خاک به کار می رود. در اغلب حالت ها عامل پایداری، وزن دیوار است.
دیواری است که علاوه بر وزن خود، نیروی خارجی قائمی را تحمل می کند که ناشی از عکس العمل سقف یا نظایر آن است. به دلیل اهمیت این دیوارها، ضوابط خاصی برای آنها در نظر گرفته شده است. برخی از این ضوابط به قرار زیرند:
دیوار زیر زمین، در واقع نوعی دیوار حایل است که علاوه بر فشار جانبی خاک، نیروهای قائم را تحمل می کند. حداقل ضخامت دیوارهای زیر زمین 20 سانتیمتر و در نقاط مرطوب حداقل 30 سانتیمتر است. همیشه دیوار زیر زمین باید دارای ضخامتی بیش از دیوارهای بالای آن باشد.
به دیوارهای محیطی ساختمان، جداساز داخلی و دیوارهای محوطه، دیوار غیر باربر می گویند. (گفتنی است که دیوارهای محوطه تحت اثر نیروهای جانبی باد قرار می گیرند.) در طراحی این دیوارها باید به عایق بودن آنها در مقابل صدا توجه کافی داشت. (به جز دیوارهای محوطه)
دیواری است که برای مقاومت در برابر نیروهای جانبی، که در صفحه دیوار عمل می کنند، به کار گرفته می شود. به این دیوارها دیافراگم قائم نیز گفته می شود.
دیوارهای برشی در حقیقت دیوارهای بتن آرمه ای هستند که از سختی داخل صفحه ای بسیار زیاد برخوردار می باشند. این دیوارها مشابه یک تیر کنسولی قائم و عمیق عمل می کنند که برای ساختمان پایداری جانبی ایجاد نموده و در مقابل برش و لنگرهای خمشی ناشی از بارهای جانبی مقاومت می کنند. این دیوارها قسمت عمده برش ناشی از نیروهای جانبی را تحمل کرده و به زمین انتقال می دهند. با این وجود، از آنجا که دیوارهای برشی مانند تیرهای طره ای قائم هستند، عملکرد اصلی آنها عملکرد خمشی است نه برشی.
در دیوارهای برشی با نسبت ارتفاع به طول کوچک، برش بیش از خمش حائز اهمیت است. در مقابل در دیوارهای برشی بلندتر، لنگر خمشی از اهمیت به مراتب بیشتری برخوردار است. به دلیل مشابهت عملکرد دیوارهای برشی با تیرهای عمیق، فولادهای برشی در آنها هم به صورت افقی و هم به صورت قائم قرار داده می شوند. در دیوارهای برشی کوتاه تر، فولادهای افقی کمتر موثر بوده و فولادهای برشی قائم نقش موثرتری دارند. در مقابل در دیوارهای برشی بلندتر، فولادهای برشی افقی تاثیر بیشتری در تحمل برش دارند.
دیوار برشی را با ملاحظه ی ملزومات معماری طرح کرده و در قسمت های مختلف پلان ساختمان می توان قرار داد، اما باید دقت کافی به عمل آورد که قرار گرفتن آن در پلان تا حد امکان متقارن باشد. در صورتی که میلگردهای خمشی در دو لبه ی دیوار متمرکز شوند، شکل پذیری دیوار بیشتر می شود. بهتر است که میلگردهای کششی به وسیله ی تنگ یا خاموت دورپیچ شوند. در ساختمان های کوتاه و متوسط لزومی ندارد که دو لبه ی دیوار را به صورت برجسته در آوریم. همچنین ضخامت دیوار در این ساختمان ها، معمولاً ثابت در نظر گرفته می شود.